الگوهای بی قرار
By Reza Avesta
()
About this ebook
کتاب "الگوهای بیقرار" به بررسی چگونگی پایداری در زندان سیاسی از زاویه رفتارشناسی مغز میپردازد
انگیزه نوشتن این کتاب، تلاش برای یافتن پاسخ بر دو پرسش اساسی بود
اول اینکه: چرا پایداری افراد در زندان سیاسی با یکدیگر فرق میکند؟ منظور این است چرا یکنفر کمتر مقاومت م
Related to الگوهای بی قرار
Related ebooks
انتخاب: مقاله نخست Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدری به بینهایت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsPrison Research: Islamic Republic of Iran Rating: 5 out of 5 stars5/5Maghze soogvar Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsنقطه ویرگول؛ خودت باش (قوانین تغییر عادت های فکری) Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsCollective Security Within Reach Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsما فرشتگان بشری هستیم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsلولیتا خوانی در تهران ترجمه به فارسی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsFrom Anxiety to Peace: از اضطراب تا آرامش Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسه موج از روحهای داوطلب و زمین Rating: 4 out of 5 stars4/5The World’s Outlook Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsالله جبار الضار جلد سوم فقه: الله جبار الضار, #3 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsin the Search of happiness and tranquillity. در جست و جوی خوشحالی و آرامش Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمرام نامه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsالله جبار الضار جلد چهارم قانون: الله جبار الضار, #4 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمطالعات جنسیت: هویت، وضعیت و حقوق زنان Rating: 5 out of 5 stars5/5جان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآلو و پودر استخوانهاي پدرم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsFrom Iran to America: Changes, Choices, and Challenges (Farsi Edition) Rating: 2 out of 5 stars2/5Sorooshan Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسرگردانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsکیمیا Rating: 5 out of 5 stars5/5دارالمجانین Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقضاوت خدا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsهشیاری تا چه درجه می تواند رشد بکند Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsHamrahe Doshman Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsگواه ظلم جلد دوم انجیل: گواه ظلم, #2 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسلاح صلاح صلح Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Reviews for الگوهای بی قرار
0 ratings0 reviews
Book preview
الگوهای بی قرار - Reza Avesta
در ابتدا
ما مغزمان هستیم، مجموعهای از قوتها و ضعفها.
Dean Buonomano
ضرورت تصمیمگیری، انتخاب و واکنش در شرایط دشوار، پیچیده و یا غیرعادی، برای بسیاری از افراد پیش میآید. در گذرگاههای خطرناک زندگی، هر کس بهنوعی مجبور به گزینشهایی شده و واکنشهایی از خود بروز میدهد که تاثیراتش تا انتهای زندگی او باقی میماند. دراینبین، زندان سیاسی، یکی از دشوارترین و غیرعادیترین شرایطی است که فرد زندانی را به واکنشهای سرنوشتساز واداشته و او را در وضعیتی قرار میدهد که باید تصمیمات حیاتی اتخاذ کند. در رابطه با اینگونه تصمیمات، که چگونگی پایداری فرد زندانی را مشخص میکند همواره دو پرسش مهم مطرح میشود:
چرا و چگونه است که برخی از زندانیان سیاسی در مقابله با زندان و شکنجه از خود پایداری بیشتری نشان میدهند و برخی کمتر؟
آیا تصمیمگیری و واکنش زندانی سیاسی در این شرایط، انتخابی آگاهانه و ارادی از سوی او است؟
علت نگاشتن این کتاب، درواقع، تلاشی است برای پاسخیابی بر این دو پرسش کلی.
البته دراینباره پاسخهای گوناگونی ارائه شدهاند اما واقعیت این است که بیان چیزهایی مانند اینکه کسی شجاع است، انگیزه دارد، وفادار است، ایمان دارد، پایبند به ایدئولوژی است و غیره... بسیار کلی بوده و نمیتواند علت و چگونگی پایداری آدمی در مقابل زندان و شکنجه را روشن کند.
بااینکه میدانیم پاسخهای قانعکننده را میتوان در بررسی تفاوتهای میان انسانها یافت، اما ورود به این موضوع پیچیده، کار آسانی نیست، بهویژه آنکه این بررسی در رابطه با رفتار افراد در شرایط غیرعادی و بحرانی زندان و شکنجه است.
بهمنظور بررسی تفاوتها باید به اطلاعات کافی درباره کارکردهای مغز در شرایط بحرانی دسترسی داشت. اما به دلیل آنکه بررسی کارکردهای مغز انسان در شرایط زندان و شکنجه نه ممکن است و نه انسانی، منابع تحقیقاتی مشخصی نیز در این رابطه وجود ندارند. بیشتر تحقیقات و بررسیهای موجود در رابطه با مغز، یا بر روی حیوانات انجام گرفته و یا آنها که بر روی انسان بوده، جدا از شرایط اجتماعی آنها و عموما در وضعیت عادی و غیر بحرانی انجام شدهاند. و این در حالی است که میدانیم سیستم عصبی انسان در شرایط ویژه و بحرانی به گونهای دیگر عمل میکند.
آیا بررسی ریشههای رفتار زندانیان سیاسی امری امکانپذیر است؟
شاید نشود پاسخ روشنی به این پرسش داد اما به نظر میآید که اینگونه بررسیها بههرحال باید از جایی شروع شوند. برای شروع، میتوان پرسید که آیا زندانیان سیاسی میتوانند تصمیمهای دیگری گرفته و سرنوشت خود را به مسیرهای دیگر اندازند؟
طبیعی است که در جهت پاسخیابی، نیاز اساسی به بررسی رفتار مغز
و چگونگی تصمیمگیری
احساس میشود. همچنین از پرداختن به بحثهای حساس خودآگاهی
و اراده آزاد
نمیتوان گریخت؛ باید به آنها پرداخت حتی اگر پرداختی مختصر باشد. در این مسیر، مطالب کتاب در 9 بخش تنظیم شدهاند:
بخش اول پیشگفتاری است با عنوان مقدمهای بر زندان و شکنجه.
بخش دوم به استرس و مغز و احساس درد میپردازد.
بخش سوم با طرح علل تفاوتهای میان انسانها، به ژنتیک، جهشهای سلولی و تغییرات اپیژنتیک میپردازد.
با توجه به تاثیرات مهم جامعه در ایجاد تفاوت میان انسانها، بخش چهارم، با عنوان هویت اجتماعی
، نقش جامعه بر فرد را مورد بررسی قرار داده و در انتها نگاهی بسیار اجمالی به مساله شکنجهگر میاندازد.
بخش پنجم به سلول انفرادی، مغزشویی، خواب، درک زمان و زندگی مجازی درون سلول انفرادی اشاره میکند.
بخش ششم به سراغ احساس هویت رفته و سعی در تعریف خودآگاهی
از زاویه فرد زندانی میکند.
بخش هفتم با اشارهای به حافظه
به الگوهای مغز
میپردازد.
بخش هشتم تصمیمگیری
و موضوعات مرتبطی مانند مغز و انرژی
را مورد بررسی قرار میدهد.
بخش نهم اراده آزاد و موضوع جبر و اختیار را مورد بحث قرار داده و... کتاب را به پایان میرسانیم.
باید تاکید شود که در این کتاب، سادهنویسی و خلاصه کردن رفتار پیچیده مغز، نه بهقصد تقلیلگرایی، بلکه بهمنظور ارائه کتابی است مختصر، غیرتخصصی و غیرآکادمیک. اشارات کوتاهی که در اینجا به ساختار و کارکرد مغز و موضوعاتی همچون خودآگاهی و اراده آزاد میشود صرفا از زاویه هدف اصلی کتاب یعنی پاسخیابی بر دو پرسشِ مطرح شده است. واضح است که برخی از بحثهای این کتاب، هرکدام بهتنهایی میتوانند موضوع کتابهای جداگانه بوده و بهطور گسترده مورد بررسی قرار گرفته شوند ولی در این نوشتار کلی و مختصر، با تمرکز بر پاسخیابی، بهطور عمد از ورود به هزارتوی جزئیات و اشاره به مراجع مختلف علمی پرهیز شده است.
در انتها لازم است اشاره شود که منظور از زندان و شکنجه در این کتاب، زندان سیاسی
و شکنجههای مربوط به آن، و منظور از زندانبان
، نهفقط مسئولین زندان بلکه یک اشاره کلی به تمام نیروهای حکومت است.
امید است که این مجموعه -که کوششی است کاملا بیادعا- بتواند مورد استفاده قرار گرفته، ما را به درک بهتری از واکنشهای انسان در شرایط بحرانی رسانده و بتواند آغازگر بررسیهای دقیقتر در رابطه با زندان سیاسی باشد.
رضا اوستا
2023 – 1402
بخش اول: مقدمهای بر زندان و شکنجه
زندان سیاسی، یک زندگی سخت، فشرده و بیتعارف است.
زندان سیاسی، برای کسانی که آن را تجربه کردهاند یک خاطره ماندگار و همواره است. خاطرات تلخ زندان، وجه اشتراک همه زندانیان سیاسی در تمام حکومتهای دیکتاتوری مانند حکومت اسلامی ایران است. در این حکومتها، زندانی سیاسی از حداقل حقوق یک فرد زندانی نیز برخوردار نبوده و در تمام مدت تحت انواع فشار و شکنجه قرار داشته و دوران محکومیتش نیز معادل است با استرس مداوم.
در کارنامه حکومت اسلامی ایران، که سرشار از شکنجه و اعدام است، دهه شصت را میتوان دورانی ویژه و بیتردید یکی از سیاهترین برگهای آن دانست، بهگونهای که زندانیان سیاسی آن دوران و خانوادههای آنان همچنان از آن دوران بهعنوان ناگوارترین خاطرات زندگی خود یاد میکنند. از زندانیان بازمانده از آن زمان، کسانی که انواع شکنجه و شیوههای مختلف مغزشویی مانند تابوتها
و واحدهای مسکونی
را به یاد دارند و واقعه قتلعام سراسری زندانیان سیاسی در سال ۶۷
را تجربه کردهاند تعداد کمی به بازگو کردن خاطرات خود و از بین آنها تعداد کمتری به تاثیرات روانی-عصبی زندان و شکنجه پرداختهاند¹.
اصولا نوشتن درباره زندان و شکنجه، و ابعاد چندگانه آن، کار آسانی نیست، بهویژه آنکه نویسنده، خود، از نظر احساسی همچنان درگیر باشد.
زندان و شکنجه، آسیبی است آزاردهنده که فراموش کردنش نه ممکن است و نهچندان صحیح. باید به آن پرداخت. این امر از آنجا ضروریتر میشود که عوارض زندان، به فردِ شکنجهشده محدود نمانده و به اطرافیان نزدیک بهطور مستقیم، و به جامعه بهطور غیرمستقیم، گسترش مییابد.
خاطرات زندان و شکنجه بهعنوان بخش بسیار مهمی از زندگی، با زندانی سیاسی همزیستی خواهد کرد، و پرسشهایی که در رابطه با زندان و شکنجه و چگونگی پایداریها، ذهن آنان را درگیر کرده با هر اتفاق، نوشته یا گفتهای، زنده شده و بدون دریافت پاسخهای قانعکننده، دوباره، در زیر انبوهی از روزمرگیها پنهان میشوند. پنهان میشوند اما از بین نمیروند؛ میمانند تا با هر تداعی، دوباره ظهور کنند.
گاه فرد زندانی و شکنجهشده، در رابطه با خاطرات تلخ زندان، برخورد ویژهای داشته و در تمایل دوگانه فراموش کردن و فراموش نکردن گیر میکند. مغز او از یکسو این خاطرات را تکرار و بازسازی میکند تا خطرها و دشمنیها فراموش نشوند و از سوی دیگر به دلیل آزار احساسی، میل به فراموش کردن آنها را دارد. گرههایی در ذهن او وجود دارند که در عین آزار دادنش، از سوی برخی از مدارهای پاداشی مغز پاسخ گرفته و دوام مییابند. باآنکه فراموش نکردن خاطرات تلخ، نوعی مکانیسم دفاعی مغز برای زنده نگاهداشتن رخدادهای مخاطرهآمیز است، اما بخشهایی از مغز هستند که تمایلی به تجربه مجدد احساسات ناگوار گذشته را ندارند. به نظر میآید که قسمتهای مهم مغز همچون فرونتال کورتکس و لیمبیک سیستم، در مورد حفظ یا حذف خاطرات تلخ به توافق نمیرسند.²
افرادی نیز وجود دارند که سخن گفتن از آثار و عوارض زندان و شکنجه را تضعیفکننده روحیه کسانی میدانند که قدم در راه مبارزه میگذارند.
گفتن از شکنجه و زندان ممکن است در بعضی از افراد حالت بازدارندگی ایجاد کند اما بهطورکلی باعث گسترش ایده مبارزه آگاهانه در جامعه میشود.
باید گفت که ترس نمیتواند در درازمدت بر مردم، و بخصوص بر جوانان که موتور بیولوژیک جامعه برای تغییر و نوزایی هستند، تاثیر جدی داشته باشد. اگر ترساندن مردم از شکنجه و زندان میتوانست بهعنوان نیروی بازدارنده عمل کند پس چگونه است که باوجود سرکوبهای مداوم هرروزه، همچنان بر تعداد مخالفان حکومتهای استبدادی افزوده شده و زندانهای سیاسی انباشتهتر میشوند؟
آگاهی از شرایط زندان و شکنجه و عوارض آن باعث میشود که به هنگام مواجهه با آن، تاثیرات منفی کمتری در افراد ایجاد شود. هرچه آگاهی ما از رخدادی که پیش میآید بیشتر باشد تاثیر شوکآور آن کمتر خواهد بود. ازاینرو لازم است که بهطور دقیق و جدی به عوارض زندان و شکنجه پرداخت و بر روی تکتک آنها انگشت گذارد تا بتوان با استدلال بر غیرانسانی و وحشیانه بودن، زندان و شکنجه و عواملش را محکوم کرد.
کسانی که مبارزه با قدرت حاکم را نهتنها امری غلط دانسته بلکه آن را بهنوعی خودکشی تشبیه میکنند حتما نمیدانند که در میان افرادی که به مبارزه سیاسی روی میآورند طیفهای مختلفی از تحصیلکردهها و افراد آگاه جامعه وجود دارند که قصد خودکشی و یا حتی آسیب زدن به خود را ندارند.
تصرف و کنترل منابع و سرمایههای ملی توسط عدهای محدود، فراهم نکردن امکانات رشد و رفاه و توسعه، تخریب روحیه همکاری و همبستگی جمعی، از بین بردن امید به آینده و آسیبهای مختلف بر منابع طبیعی و منافع ملی، از عواملی هستند که تواناییهای زیستی مردم را به خطر میاندازد. زمانی که گروهی اندک به قدرت میرسند و با کمک گرفتن از انواع فریبهای مذهبی، ایدئولوژیک، تاریخی، فلسفی و... بهجای مدیریت صحیح و رشد امکانات زیستی و امنیتی در سطح جامعه اقدام به تصاحب ثروت ملی به نفع خود میکنند، منافع اکنون و آینده آن جامعه را دچار آسیب جدی میکند. وجود چنین حکومتهایی، اقدامی علیه امکان زیست و رشد نسلهای امروز و فردا است.
همواره عدهای پیشتاز وجود دارند که برعلیه سیستم حاکمی که فاسد و مخرب است و شرایط زیستی را برای بقای تمام افراد جامعه به خطر انداخته برمیخیزند.
انتقاد، اعتراض و مبارزه مردم با مدیریت غلط و خطرناک حکومتهایی که بجای مدیریت صحیح، پویا و هماهنگ با شرایط جامعه، به مالکیت خود و یا گسترش ایدههای خود متمرکز بوده، آزادیهای فردی و اجتماعی را محدود کرده و حتی ابتداییترین حقوق افراد را نیز بشدت محدود میکنند، نه خودکشی بیمارگونه، بلکه یک اقدام کاملا منطقی و انسانی، و ادامه مبارزهای است که از ابتدای حیات خود آغاز کردهایم. مبارزه، اولین اصل بقا است، از ابتدا تا انتهای زندگی. و مبارزه با چنین حکومتهایی یک ضرورت بیولوژیک و اقدامی در جهت حفظ امکانات زیستی و تضمین بقای جمع است.
هرکس به شکلی به میدان مبارزه سیاسی وارد میشود و به یک ایدئولوژی و یا جریان سیاسی خاصی گرایش پیدا میکند اما باید گفت که دلیل هر چه که باشد، هسته اصلی مبارزه، یک واقعیت بیولوژیک است و گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیک، پرچمهای مبارزاتی هستند و نه علتهای آن. بر روی پرچمهای مبارزاتی شعارهایی نوشته میشوند که همگی، از زوایای مختلف، هسته بیولوژیک مبارزه را توضیح میدهند. تملک عمومی بر امکانات، توزیع عادلانه ثروت و استفاده همگان از امکانات زیستی مشترک، همگی از یک منطق بیولوژیک برمیخیزد.
مبارزه سیاسی افراد، متکی بر شبکهای است که ریشه در اعماق جامعه دارد و شکستن تعدادی از آنها در شرایط زندان و شکنجه نمیتواند آسیبی بر این شبکه عظیم وارد کند. پایداریهای زندان، با وجود آسیبهایش دیر یا زود به زیر پوست جامعه سرایت کرده و مبارزه با حکومت فاسد را به یک روال تحسینبرانگیز تبدیل میکند. شرایط زیستِ جمعی بهگونهای ست که مبارزهی حتی یک نفر علیه حکومتهای فاسد و خودکامه، بر ساختار جامعه اثر گذاشته و به علت داشتن ماهیت اجتماعی و آرمانهای نفع جمعی، داری ظرفیت سرایت و فراگیر شدن بوده و مانند سایر امور اجتماعی، درنهایت به مشارکت اکثریت مردم تبدیل میشود. مردم، دیر یا زود درمییابند که عدم مبارزه سیاسی نمیتواند به حفظ حداقلهای زیستی آنها کمک کرده بلکه باعث از دست رفتن همان امکانات موجود نیز خواهد شد.
بااینهمه، تا مبارزه هست، آسیبهایش نیز وجود خواهند داشت. طبیعی است که مبارزه با حکومتهای مستبد نمیتواند بدون عوارض باشد. آسیبهای زندان یک واقعیت و بخشی از مبارزه سیاسی در جوامع دیکتاتوری است.
اگرچه شکستن زندانی، اصلیترین مساله زندانبان است، اما برای زندانی سیاسی، بدیهیترین اصل، پایداری است. پایداری به هر شکل ممکن، حتی در چنان شرایط طاقتفرسایی، طبیعیترین کاری است که او میتواند انجام دهد. ساختار مغز ما بر این اساس بنا شده است که تن به تسلیم شدن به نیروهایی که بقای ما را تهدید میکنند ندهیم. به این دلیل زندانی سیاسی، حتی ضعیفترین از نظر جسمی و روانی، میل بسیار شدیدی به پایداری دارد.
اما میل به پایداری به معنای توان پایداری نیست و زندانی سیاسی تا جایی که توان بیولوژیکی و روانیاش اجازه میدهد میایستد. و نکته اصلی در این است که همه افراد در مقابله با شکنجههای مختلف از توان یکسانی برخوردار نیستند.
ما از زندان و شکنجه آسیب میبینیم زیرا فشارها بسیار فراتر از محدوده بیولوژیکی ماست. فیزیولوژی ما، مانند هر موجود زنده دیگر، برای بقا ساخته شده است و نه برای تحمل شکنجه. کمترین آسیب، استرس مداومی است که در زندان، پس از زندان، و گاه تا آخرین روزهای زندگی فرد، میتواند ادامه داشته باشد. استرسهای زندان را میتوان از عوامل اصلی بیماریها و حتی ظهور زودرس بیماریهای ژنتیک دانست.³
اولین تاثیر مشخص زندان، اغتشاش در نظم فکری و بر هم خوردن سیستم خودتنظیمی (Autonomy) مغز است. گفته میشود اینگونه عوارض در هر فردی که برای مدت بیش از سه ماه قادر به رفتار آزادانه و برنامهریزی اختیاری نباشد پیش میآید. ازآنجاییکه عملکردهای اجرایی احتیاج به اطلاعات، فعالیتهای فیزیکی، چالشهای شناختی و روابط اجتماعی دارد، فقدان و یا کمبود این موارد با کاهش فعالیتهای عادی فرونتال کورتکس، سیستم خودتنظیمی مغز را کاهش و استرس را افزایش میدهد.⁴
بیآنکه قصد پرداختن به انواع شکنجهها باشد، باید گفت که اجرای آن، اغلب، از لحظه دستگیری و پیش از ورود به زندان و با بستن چشمهای زندانی بهوسیله چشمبند و یا هر پوشش دیگر آغاز میشود. بستن چشمهای افراد، نهتنها آنها را از دریافت اطلاعات موردنیاز محروم کرده و توان شناختی و واکنشی آنها را کاهش میدهد، بلکه اولین نمایش زندانبان در نشان دادن موقعیت خود بهعنوان قدرت برتر است.
سیستم بینایی یکی از مهمترین ابزار ما در کسب اطلاعات از محیط میباشد. یک فرد بینا که به مقدار زیاد به اطلاعات دریافتی از طریق سیستم بینایی خود وابسته است با محرومیت ناگهانی از مهمترین منبع کسب اطلاعات، به ناگاه واکنشهایش کاهش مییابند. کاهش دریافت اطلاعات از رخدادهای اطراف، باعث اضطراب و استرس در او میشود. و ایجاد اضطراب و استرس، اولین اقدام زندانبان در کاهش پایداری در افراد زندانی است.
شکنجه
زندان و شکنجه، متاسفانه، در بسیاری از کشورها وجود دارد و اجرای آن، در هر جای دنیا که باشد، به دلیل تاثیرات عمیقی که بر روح و روان زندانیان میگذارد، امری غیرانسانی و نفرتانگیز است.
شکنجه معمولا همراه است با ایجاد آسیبهای جدی بر جسم و روان فرد زندانی